روش هاي هدايت در سيره معصومين (ع)
روش هاي هدايت در سيره معصومين (ع)
هدايتگران هدايت يافته
خوشبختانه، کساني که ما (شيعه) به پيشوايي ايشان اعتقاد داريم، مصداق بارز اين ويژگي هستند و قرآن مجيد در باره ي آنان فرموده است:
«و جعلناهم ائمه يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلوه و ايتاء الزکوه و کانوا لنا عابدين» (1)
ما آنها را پيشواياني قرار داديم که به فرمان (مردم را) هدايت مي کردند و انجام کارهاي نيک و برپاداشتن نماز و اداي زکات را به آنها وحي کرديم و آنان فقط ما را مي پرستيدند.
مفسر عاليقدر شيعه، مرحوم علامه طباطبايي در ذيل آيه ي فوق، روايتي از حضرت رضا عليه السلام نقل کرده که آن حضرت مي فرمايد:
«خداوند حضرت ابراهيم را به امامت، کرامت بخشيد و آن را در نسل پاک و برگزيده ي او قرارداد تا به رسول گرامي اسلام (ص) رسيد و از آن حضرت به اميرمومنان (ع) و فرزندان پاک او منتقل شد. » (2)
وي در تفسير آيه ي مذکور مي گويد:
«چون امام به سبب امر خدا امت را هدايت مي کند، وجود خودش نخست با آن هدايت عجين شده و از طريق او ميان مردم - هر کسي در خور درک خويش - پخش مي شود. بنابراين، امام رابط فيوضات معنوي خدا به بندگان است. » (3)
پس عقل و شرع، حکم مي کند که امامان عليهم السلام هدايتگران هدايت يافته اند. اينک ببينيم آن هاديان معصوم با چه روشي به هدايت ديگران مي پرداختند.
روشهاي هدايت
الف - ارشاد با عمل
پس پيامبر و به دنبال او، امام بايستي پيش و بيش از ديگران به آيين خويش ايمان آورده و پاي بند باشند و حضرت امير عليه السلام بر اين مطلب چنين تأکيد مي کند:
«ايها الناس اني و الله ما احثکم علي طاعه الا و اسبقکم اليها و لاانهاکم عن معصيه الا و اتناهي قبلکم عنها» (4)
اي مردم! به خدا سوگند شما را به طاعتي ترغيب نمي کنم مگر اينکه خود پيش از شما به آن مي پردازم و شما را از معصيتي برحذر نمي دارم جز اينکه خود زودتر از شما از آن حذر مي کنم.
وقتي معصوم بودن پيامبر و امام را به مطلب بالا اضافه کنيم بخوبي، روشن مي شود که راهنمايان الهي با تمام وجود خويش بويژه باکردار خود، صراط مستقيم خدا را به بندگانش نشان مي دادند و خود نيز هرگز کوچکترين انحراف يا اشتباهي را مرتکب نمي شدند.
ب- اعتقاد به گفتار
«خداوندا! کورباد چشماني که تو را مراقب خويش نبيند. » (5)
و اين نشان آن است که همواره خود را در صحنه هاي زندگي در محضر خدا مي ديدند، چنانکه وقتي طفل شيرخواره ي حضرت سيدالشهدا (ع) را به قتل رساندند، حضرت خون گلوي او را بسوي آسمان پاشيد و گفت:
«هون علي ما نزل بي انه بعين الله» (6)
آنچه بر من فرود مي آيد، چون در ديدگاه خداست، بر من آسان است.
همچنين آن پاکان معصوم، اعتقاد و عمل به گفتار را براي نشر و تبليغ اسلام يک اصل ضروري تلقي مي کردند، چنانکه حضرت صادق عليه السلام فرموده است:
«کونوا دعاه للناس بغير ألسنتکم ليروا منکم الورع و الاجتهاد و الصلوه و الخير فإن ذلک داعيه» (7)
با غير زبانتان فراخوان مردم (بسوي حق) باشيد، آنان بايد از شما ورع و کوشش و نماز و کار خير ببينند و اين، دعوت کننده (آنها به حق) است.
ج - ايجاد زمينه براي تأثير ارشاد
1- فروتني در ارشاد: آنها در دعوت خويش، همواره از صفت زيباي تواضع برخوردار بودند و هرگز قصد برتري طلبي بر ديگران را نداشتند، زندگي ساده و بي آلايش و رفتار صادقانه و دور از پيرايه ي ظاهر سازي، شاهد زنده اي بر منش آزاده و متواضعانه ي رسول خدا (ص) و امامان معصوم (ع) است و همين فروتني و تواضع، سبب جذب مردم به آيين مقدس اسلام و ارشاد و راهنمايي آنان مي شد.
نقل شده که امام حسن و سيدالشهداء عليهما السلام بر پيرمردي گذر کردند که در حال وضو گرفتن بود ولي وضويش ايراد داشت. آن دو بزرگوار تصميم گرفتند تا در حضور پيرمرد وضو گرفته و او را داور قرار داده تا بر وضويشان نظارت کند. وقتي به نوبت وضو گرفتند از او پرسيدند: کدام يک از ما وضوي نيکو گرفت؟ پيرمرد پاسخ داد: هر دوي شما نيکو وضو ساختيد، ولي من تاکنون نحوه ي وضو ساختن را نمي دانستم و اينک از شما آموختم. (8)
2- اخلاص در تبليغ: يکي از زمينه هاي مهم تأثير ارشاد اين است که مردم احساس کنند مبلغ و مرشد، طمعي به مال آنان يا قصد تسلط بر مقدراتشان را ندارد. در قرآن مجيد بطور مکرر به پيامبران سفارش شده:
«قل لا اسئلکم عليه اجرا» (9)
(به مردم) بگو که پاداش بر تبليغ رسالت و هدايت از شما نمي خواهم.
رسول اکرم (ص) و امامان عليهم السلام نيز چنين روشي را دنبال مي کردند و هرگز هيچ گونه اجر و مزدي از ديگران طلب نکردند.
3- ايجاد عطش براي قبول هدايت: معصومين (ع) گاهي براي تأثير بهتر از ارشادات خود در افراد، تلاش مي کردند تا آمادگي فراگيري آنان را افزايش داده و زمين دلشان را براي کاشتن بذر هدايت و حکمت، آماده تر نمايند. عنوان بصري مي گويد:
«من پاي درس مالک بن انس (رئيس فرقه ي مالکيه) مي رفتم و حضرت صادق عليه السلام مدتي در مدينه نبود. پس از آن که به مدينه مراجعت فرمود به خدمتش رفتم و عرض کردم: مي خواهم از محضر شما استفاده کنم. امام فرمود: «من کار فراوان دارم. مرا از کارم باز ندار و مانند گذشته نزد مالک برو و از او بياموز. » من از پاسخ منفي امام، اندوهگين شدم و با خود گفتم اگر فرزند رسول الله (ص) در من خيري مي ديد جواب منفي نمي داد. آن روز و فردا را به حرم پيامبر (ص) رفتم و پس از زيارت، دو رکعت نماز خواندم و از خدا خواستم که قلب حضرت صادق (ع) را نسبت به من متمايل گرداند و از علم و هدايتش مرا بهره مند سازد. سپس به خانه رفتم و در به روي خود بستم و جز براي نماز از منزل خارج نمي شدم. دلم سرشار از محبت امام شده بود و درس مالک را نيز ترک کردم، تا اينکه روزي حوصله ام سررفت و پس از نماز عصر، راهي منزل امام شدم و دق الباب کرده، اجازه ورود خواستم. خدمتگزار منزل گفت: امام هم اکنون مشغول نماز است، آنجا نشستم، طولي نکشيد که خادم آمد و مرا به داخل، راهنمايي کرد. وقتي به خدمت آن جناب رسيدم و سلام کردم، ايشان ضمن پاسخ دادن فرمود: خدا تو را بيامرزد. از اين دعا فهميدم که قلب شريفش نسبت به من مهربان گشته و از آن پس باب گفتگو و درک فيض از محضرش به رويم باز شد. » (10)
د- توجه دادن به خدا و روز جزا
«روزي اميرمؤمنان صلوات الله عليه به شخصي برخورد که سخنان زياد و بيهوده مي گفت: حضرت نزدش توقف کرد و فرمود: تو سخنانت را به دو فرشته ي محافظ خود املا مي کني و آنان نيز گفته هاي تو را نوشته، به پروردگارت عرضه مي کنند. بنابراين، سخني بگو که به کارت آيد و از بيهوده گويي بپرهيز. » (11)
از حضرت صادق عليه السلام نقل شده است که:
«در مدينه مرد ولگردي بود که با کارهاي بيهوده اش مردم مدينه را سرگرم مي کرد. روزي حضرت سجاد عليه السلام از جايي عبور مي کرد. آن مرد به قصد شوخي رفت و عباي آن حضرت را از دوشش برداشت و رفت. دو تن از خدمتگزاران امام از پي او رفتند و عبا را پس گرفتند و بر دوش امام انداختند، حضرت از ايشان پرسيد: آن مرد کيست؟ گفتند: مرد ياوه اي است که با چنين حرکاتي مردم را مي خنداند! فرمود: به او بگوييد خدا را روزي است که در آن روز ياوه کاران زيان مي کنند. » (12)
تنوع در تبليغ و ارشاد
الف- نقل وقايع تاريخي
ب - بيان آثار نيک و بد عقايد و اعمال
ج - ارسال نامه و پيام
«من به فرماندار اهواز مبلغ زيادي بابت ماليات بدهکار بودم که اگر آن را از من مي گرفت از زندگي ساقط مي شدم. از اين رو، به دادخواهي نزد امام صادق عليه السلام رفتم، آن حضرت طي نامه اي به فرماندار نوشت:
«به نام خداوند بخشاينده ي مهربان، همانا زير عرش خدا، سايه هايي است که در زير آنها ساکن نمي شود مگر کسي که اندوه برادرش را برطرف سازد يا به او خوبي کند هر چند يک نصف خرما باشد، اينک (اين تو و) اين برادرت. » (15)
د- سخنراني، شعر، بيان سخنان پند آموز بزرگان
روزي معاويه نامه اي به امام علي عليه السلام نوشت که خود را در آن ستوده بود. امام وقتي نامه را خواند فرمود:
«پسر زن جگر خواره، مفاخرش را به رخ من مي کشد؟ غلام! در پاسخش بنويس:
محمد النبي اخي و صنوي
و حمزه سيدالشهداء عمي» (17)
تا آخر ابيات، همچنين اشعار ديگري از آن حضرت و ائمه ي ديگر نقل شده است. (18)
همينطور امامان (ع) سخنان خود را به احاديث گهربار نبي اکرم (ص) زينت مي بخشيدند و امامان بعدي از امامان پيش از خود نقل حديث مي فرمودند و در لابلاي سخنان ايشان گفته هاي پيامبران گذشته، لقمان، ابوذر، و سلمان نيز ديده مي شود که بيانگر اين نکته است که ائمه (ع) براي تنوع در ارشاد و به شوق آوردن دلهاي مخاطبان خود از اين شيوه استفاده مي کردند.
ه- بحث و مناظره
و- درس
ز- پرسش و پاسخ
«سلوني قبل ان تفقدوني» (23)
پيش از آنکه مرا از دست بدهيد (هر چه مي خواهيد) از من بپرسيد.
روايات فراواني که به صورت پرسش و پاسخ در ميان آثار ائمه (ع) يافت مي شود، نتيجه ي گفتگوهاي ايشان با تشنگان علم و معرفت است که از کوثر زلال حاملان وحي خدا، سيراب مي گشته اند، مثلا محمدبن مسلم مي گويد:
«سي هزار پرسش از امام باقر (ع) و شانزده هزار پرسش از امام صادق (ع) کرده ام. » (24)
ح - گفتگوي خصوصي
پي نوشت ها:
1. انبيا، آيه ي 73.
2.تفسير الميزان، ج 14، ص 308.
3. همان مدرک، ص 304.
4. نهج البلاغه، فيض، خطبه ي 174، ص 564.
5. «عميت عين لا تراک عليها رقيبا» دعاي عرفه امام حسين (ع).
6. نفس المهموم، ترجمه ي شعراني، ص 186.
7. اصول کافي، ج 2، ص 64، اسلاميه.
8. اعيان الشيعه، ج 1، ص 564.
9. انعام، آيه ي 90 و شعرا، آيات 109، 127، 145، 164، 180.
10. الکني و الالقاب، ج 2، ص 85. (شبيه اين داستان نيز ميان اميرمؤمنان (ع) و همام اتفاق افتاد. ر. ک. خطبه همام نهج البلاغه).
11. امالي صدوق، ص 37، اعلمي، بيروت.
12.بحارالانوار، ج 46، ص 68، بيروت.
13. ر. ک - به کتابهاي «ثواب الاعمال و عقاب الاعمال»، «علل الشرايع» و غيره. )
14. نامه هاي پيامبر (ص) را در کتاب «مکاتيب الرسول» و نامه هاي امامان را در کتاب «معادن الحکمه في مکاتب الائمه» ببينيد.
15. معادن الحکمه في مکاتيب الائمه، ج 2، ص 127.
16. رسول گرامي اسلام، از سرودن و خواندن شعر مستثني است.
17. محمد رسول خدا (ص)، برادر و همتاي من است و حمزه ي سيدالشهدا عمويم مي باشد. (الغدير، ج 2، ص 26).
18. ر. ک - به اعيان الشيعه، ج 1، ص 550 تا 554، 621، 650، 676،658 و ج 2، ص 10 و 29.
19. کتابهايي که با نام احتجاج تأليف شده، مناظرات پيامبر و ائمه را در بر دارد؛ مثل احتجاج طبرسي، کتاب احتجاج بحارالانوار و غيره.
20. «طبيب دوار بطبه» نهج البلاغه، فيض، خطبه ي 108.
21. الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج 1، ص 367، چاپ اصفهان.
22.اعيان الشيعه، ج 1، ص 666.
23. مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 38.
24. بحارالانوار، ج 46، ص 328.
25. همان مدرک، ج 3، ص 59.
26. مناقب، ج 2، ص 36.
/خ
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}